عی هوار .....
چینی مُندَه (1) شده بودم که از رسیدن خونه خودِما اِنداختم رو نالی (2)و لاحافا کشیدم روم . هر چی زنه گفت پاشو شامِتا با خور گفتم خووم میا . ناما خام . داشتم دِق می کردم . آخه اَمرو از جده چار باغ پشت قلعه از کنار اِسِل رارمه ! نزیک چال خرابا رد شدم . دیدم یه نفر سر زمینم که دو سال پیش فرختم با این ماشینای شانسی (3) بلند واساده . بِشش گفتم عامو جُن ماخا زمینتا بافروشی گف نع . گفتم چندی خریدی گف یک و هشصد . بشش گفتم اون یک و . که گفتی ینی چندیه . گف ینی هزار ملیون و هشصد . نشتم (4) زیمین . چینی داشت دل و گُردم میامد بالا سرم سیایی (5)رفت اِنگار یه جارو تری کشیدن تَخت گُردم . مِث اینکه یه سَلط(6)او سرد رختن روم . بِشش گفتم این زیمینا مو دو سال پیش به دلالا دادم صد ملیون . گفت دیه گذشته عامو غصه ناخور. اگه ایندفه خواسی زیمین بافروشی به خودم باگو . مث تَکِه مَم دار (7) ماق مونده بودم . پاشدم بَرُم باغ که یه ماشین شانسی بلند از تَکم رد شد یه کمی که رف جلو نِگا داشت . بشم گف عامو باغِتا نمی فروشی .. دیدم همون دلال دو سال پیشه گفتم ای شیت شی (8) با این خریدنت . ای خدا کنه تخته بفتی(9) با این خریدنت ماخام خبرت بخری . گف عامو جُن پَ چکا (10) ناراحت میشی. مو هَمَش هشصد متر از تو زیمین خریدم . چندی زمت کشیدم خرج کردم سه هزارو پونصد متر از دور و وَرِش که سنگ و کو بوده از منابع طبیعی درآردم . چندی رفتم به ..... رو انداختم . چندی خرج کردم تا تونسم این زمینا بیارم تو تَر . ماخاسی خودت بری جُونِت دِرا !!. مونا میگی با دون تاق (11)می پاییدم . چینی دلم ماخاس مزبود (12) با دسام باکوم تو سَرِ خودم . دور و وَرِما (13) پاییدم بینم (14) هیشکی نی . یه وخ بَگن چِل (15) شده . دسما هشم بغل گوشام . گفتم عی هوار !!!
برچسب : نویسنده : anazmabad8 بازدید : 172