ماجرا های عام هیبت الله .(قسمت اول )

ساخت وبلاگ

باسمه تعالی   (مقدمه )

  مردم فارس زبان در سراسر ایران  همه با یک لهجه  صحبت نمی کنند . در هر  شهر و دیاری در عین اینکه فارسی صحبت می کنند . لحجه خاص خود را دارند . البته این لحجه ها  اخیرا ًبا توسعه وسایل ارتباط جمعی چون رایو و تلویزیون روز به روز ضعیف تر شده  و کم کم به فراموشی سپرده می شود . در روستای نظم آباد اراک  با وجود فاصله کم با اراک  در قدیم دارای گویش خاصی بوده که هم اکنون  کمترکسی با آن تکلم می کند . البته لحجه روستای نظم آباد بسیار نزدیک به همان لحجه قدیم اراک  بوده . بجز  موارد اندک در برخی واژه ها . تصور می کنم این لغات و واژه ها نزدیک به لحجه لری باشد . سعی کرده ام در این حکایت و داستانی که در ذیل می آید   این واژه ها را بکار گیرم .  شاید بتوان از  فراموش شدن آنها جلو گیری کرد  .  توضیح اینکه اسامی و موضوع  داستان تخیلی است گر چه  در بعض موارد نزدیک به واقعیت می باشد .

                                               ماجرا های عام  هیبت الله  .(قسمت اول ) 

دَم دَمای غروب بود سوار خر داشتم می رفتم خونه نزیک چا بلبل (1)   تو چال خرابا (2) راس جَدِه قشلاق  (3) دیدم یه عده ای جم شدن . پایدم (4) بینم چه خبره  دیدم مِث اینکه مُرافه (5) شده . چَن نفر رفتن قَدِ هم (6)  ِدشمن (7) میدن و هَما می زنَن . مُنم از گُرده خره پریدم پایین بَرم جدا کنم . آخه یَه کی نی به مُو بَگه عامو به تو چه  .  مگه سر پیازی یا ته پیازی . رفتم یکیا گرفتم بَکشم کنار که یهو یه چو خورد تو کَلّم . مث اینکه دنیا دور کَلّم قِر (8) خورد . چشمام سیایی رفت . دیه حالیم نشد .  هوا تاریک شده بود که هوش آمدم . دیدم همه  جِستَن (9) لابد ترسیده بودن مو بمیرم بَفتم گردنشون . تا هوش آمدم دَس کشیدم به کَلّم . دیدم سَرُم   قَدِ(10) یه گردو  باد کَدَه . داد کدم گفتم این کدوم ننه ج...ده ای   بود زد تو سَرِ مو . عام شیرآقا که  جیت (11) بالا سرم واساده بود  بود گفت پاشو . تو چِکار داری  ماخا سوا (12) کنی مِث کاپو کوره (13) خودتا انداختی میون . منا کِرن کِرن (14) بردن هَشتَن (15)  گُرده خره . انگار اِسبِز (16) اِفتاده بود به تمُونُم (17) هی خودما می کلاشیدم (18) تا خونه هی تیارسه کَدُم (19)  و خودما کلاشیدم . وقتی رسیدم خونه زنه گفت چِکا (20) چینی ؟ یه قشقرقی به پا کرد که نا گو . هی می گفت کدوم غلم ساقی (21)بوده زده تو سرت . جَد و آباد شونا دِشمُن می داد .  آخر لَک ولُچ شا (22) اوزون (23) کرد . واساد گیرگه(24) مُنم گِرفتم خُفتیدم . از سر درد داشتم دیونه می شدم . داشیم (25) آمد گفت پاشو بَبَرمت دکتر . گفتم ولش کن خودش خوب می شه . هرچی گفت پاشو بریم . گفتم ناماخام .داشیم مِث عیال  یه چند تا دِشمُن داد و گفت تو باگو کیا بودن تا مو برم خالزا و دایی زا  و عاموزا .  شو خوار (26) و ..همیا جم کنم بریم سراغشون . اما مو که نیده بودم  (27) کی  زده تو سرم . هی نِک و ناله (28) کَدم و گفتم ولِشون کن حواله شونا دادم به حضرت عاباس . صبا صب (29)  عاروس عمم  و عاروس خاله و آجیام و داشیام  یایه های عیال ( جاری ها )همه قوم خویشام جمع شدن دورم . همشون هی می گفتن باگو بینیم کی زده تو سرت تا بریم ننه شونا به عزاشون بنشینیم   با گو تا بریم لِغِروشونا  (30) در بیاریم .. عیال  داده بود یه جیجه (31) کشته بودن برام آش پخته بود  . هی   با قاشق می کد به گَلُم (32) .  از مو که نه از اون که باید باخوری . بزور می آغِست (33) به حلقم  . مُنم هی کُویَه (34) می کدم . زن عام قدرت همسایمون پایین خونه چُت (سیخ ) واساده بود زُل زُل مُنا می پایید . پایین چشمام کَو (35) شده بود . آجی صنم  که بیزبلاش بود (36) از شهر گیرگه کُنُن آمد تَکُم هی دَس پِلِغُونم (37) کرد بینه جاییم نَشگِشتَه (38) . اونم یه چند تا  دشمن خَص (39)داد و گفت بَل (40) بَرم  با دسخاله (41)  خِشتک شونا در بیارم . شوهر خوارم که اون طرف نشته بود گفت  تو با  این  ادباری (42)  با قد کُتِل (43)  رفتی مرافه چوکنی ؟ هی مو می گفتم  رفتم سَوا کنم  نرفتم مُرافه . اون دوباره هی حرف خودشا می زد . آخرش بِشِش گفتم  چیشیه مث خرسقل (44) نِشته ای (45)  اونجو  چُلمتا  (46)  اوزون کردی . انگار  شِر (47) شدی بینی مو بَمیرم  اگه راس می گی  برو بین کیا بودن  . هی ننیش (48) اینجو منا باپا (49)   ادامه دارد

1- اسم مکانی 2- بازهم اسم منطقه ای در نظم آباد 3- جاده قشلاق 4- نگاه کردن 5- دعوا . زد و خورد  6-  دست به یقه شدن  7- دشنام . ناسزا 8- سر گیجه . سرم گیج رفت  9- فرار کردن 10- اندازه 11- راست . سیخ   12-  جدا کردن 13- جغد کور 14- کشان کشان  15- گذاشتند 16- شپش  17- تنبان . شلوار  18- خاراندن    19-  عطسه کردن  20 – چرا  21 – قرم ساق (بی غیرت ) ناسزا . 22- لب و دهان  23- آویزان  24- گریه  25- داداش   26- شوهر خواهر  27- ندیده بودم  28- ناله و آه زاری کردن 29 – فردا صبح    30 – روده . امحا و احشا . 31- جوجه  32- گلو. حلق   33- تپاندن . بزور فرو دادن . 34- سرفه کردن  35-  کبود شدن  36-  ویار . حالت ابتدای حاملگی زنان . 37- دست مالی کردن   38- شکسته . نشکسته  39-  دشنام غلیظ . ناسزای رکیک . 40 – بگذار  41- داس . وسیله درو با دست . 42- ضعیف و لاغر . 43 – قد کوتاه . کوتوله . 44- مدفوع الاغ  45- نشسته ای  46-  آب دماغ .  47-  عجله داشتن. شر شدن = عجله کردن . 48- ننشین .49- نگاه کن.

 

 

باز ماندگان اربابان بر می گردند .

            روستای نظم آباد واقع در دو سه کیلو متری شهر . از سالها قبل دستخوش تحولات بسیاری شده . در رژیم منحوس گذشته . برای احداث کار خانه جات . با  تشدید اختلاف بین کشاورزان که میراث اربابان بود . جلسه ای در منزل کد خدای وقت بر گزار شد که سه ژاندارم مسلح  به اتفاق نمایندگان دولت وقت  . با تهدید ، ضرب و شتم و تطمیع بعضی صورتجلسه ای را تنظیم نمودند که بسیاری از زمینهای کشاورزی به دولت برای احداث کارخانه جات و کوی صنعتی وا گذار شد . می توان از نقشه های هوایی سالهای قبل آثار قناتی را که از روستا شروع می شده و تا نزدیک در وردی ماشین سازی ادامه داشته مشاهده نمود که به قنات فضل علی بگ مشهور بوده . با توجه به این قنات مسلم بوده که در سالهای قبل زمینهای زیر دست قنات مشروب می شده . لازم به ذکر استکه در بنچاق که در دست مالک قبل بوده حدود این روستا بطور واضح و روشن مشخص است که بر اساس قانون اصلاحات ارضی طبق همان حدود به کشاورزان واگذار شده است . پس از احداث کار خانه جات . از کشاورزی روی زمینهایی در محدوده خیابان هپکو کنونی و جوار راه آهن و اطراف شهر صنعتی جلو گیری شد . کم کم  زمینهای این روستا محدود به بالای جاده کمر بندی شد . دولت قبل فقط وجهی اندک بابت تخریب باغات  درخت و مو به کشاورزان پرداخت نمود . پس از انقلاب هم کشاورزان برای کار روی زمینهای مذکور اقدام کردند  که با در گیری که  با زمین خواران  پیش آمد .از ادامه کار ممانعت بعمل آمد . پس از اصلاحات ارضی . روحانی ده که هنوز هم زنده  است به کشاورزان اعلام می کند که طبق فتوای مراجع شما نمی توانید روی زمین کار کنید و باید از او رضایت بگیرید . که توسط همان روحانی از هر زارع صد تومان دریافت و با تعدادی از بزرگان روستا به منزل  مالک می روند و از او حلالیت می گیرند . این روحانی می تواند شهادت بدهد . برخی از زارعین رضایت نامه مکتوب هم از مالک گرفته اند .که موجود است . اکنون پس از سالهای متمادی ورثه  این مالک با توجه به اینکه یکی از آنان در پست قاضی دادگاه به کار مشغول بوده و به مدارک و اسناد دسترسی داشته و از تخصص و تبحر نیز بر خوردار بوده بسیاری از زمینهای این رو ستا را بنام خود و بقیه ورثه سند زده . و ادعای هزاران متر زمین واقع در محل خانه های شرکت نفت جنب خیابان هپکو و برخی جاهای دیگر را نیز دارد و می گویند مبالغ کلانی بابت زمینهایی واقع در راه آهن از دولت اخذ نموده . با توجه به موارد فوق .  کشاورزان پس از تحمل رنج و  زحمت ،مرارت ،گرسنگی و ظلم بی حد و حساب  مالک در زمان قبل از اصلاحات ارضی . هنوز از دست ورثه آنا در امان نیستند . لازم به ذکر است بعلت اینکه یکی از حربه های کاری ارباب سابق  ایجاد تفرقه و دو دستگی در روستا بوده و هنوز آثار آن مشاهده می شود . ونیز بعلت عدم تمکن مالی نمی توانند به حق برسند . علی رغم شکوایه هایی که به نمایندگان مجلس . قوه قضاییه و رئیس جمهور نوشته اند هیچ نتیجه ای نگرفته اند . این امر ممکن است در آینده موجب در گیری و منازعه و پدید آمدن معضلات بسیار ی گردد . که امید است مسئولین برای آن چاره ای بیندیشند .  

روستاي نظم آباد اراك...
ما را در سایت روستاي نظم آباد اراك دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anazmabad8 بازدید : 205 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 4:25