حکایت ما و آن سه گاو

ساخت وبلاگ

حتما شنیده اید . سه گاو  سفید و سیاه و قهوه ای در جنگل خوش و خرم دور از آدمیزاد این حیوان دو پا  زندگی می کردند . چون باهم بودند و یکدل و متحد شیر نمی توانست  به آنان آسیبی بزند . شیر با روباه مکار مشاوره کرد . او راهکاری به شیر آموخت که یقین داشت نیم خورده لاشه  گاو ها به او  خواهد  رسید . و آن راهکار این بود که روباه با چرب زبانی به گاو سیاه و قهوه ای القا کرد که این گاو رنگش سیاه است . با شما هم خوانی ندارد حیف نیست  با او دوست و رفیق هستید و ... او را جدا کرد  جدا شدن و تفرقه همان خوراک شیر شدن همان  پس از چند روز سراغ گاو قهوه ای رفت  وقتی گاو سفید تنها شد فهمید جریان چیست ؟ هنگامی که دید شیر بسویش می آید گفت من آن هنگامی خورده شدم که گاو سیاه خوراک شیر شد .

حالا حکایت  ما  اهالی نظم آباد است . بخوبی بیاد دارم شاید کودکی ده یازده ساله بودم که نظم آبادیها تصمیم گرفتند  جای خانه های شرکت نفت  جنب خیابان هپکو کنونی را دو باره پس از اصلاحات ارضی  بکارند . همه مشغول بکار بودند که  یکباره دیدم عده ای با قمه ها و چوب چماق بسوی مردمی که در حال درو بودند  حمله کردند ( نوچه های آقا سام  بودند )    فردی بنام سید سهام الدین که اراکی ها  به او آقا سام می گفتند .  بقول خودمان  مرافه شد . من از ترس زیر شکم گاو قایم شده بودم و تماشا می کردم  عده ای همان اول پا به فرار گذاشتند  و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نکردند .  زمین ها از دست رفت !  ماجرای ساخت و ساز  زمین های چشمه موشک  شروع شد . خیلی ها با کوچکترین  احساس خطری  زمین را  رها کردند و در رفتند  . سال پنجاه هفت بود  پس از انقلاب . تصمیم گرفتند زمینهای  زیر بیمارستان راه آهن و بین دو خط قطار را بکارند . شروع به شخم زدن کردند عده ای زمین خوار از همان محل طمع کردند که باید به ما هم از این زمینها بدهید بازهم مرافه شد یک نفر از اهالی همان محل که هما فر بود و  اسمش خ.... بود  تعداد  زیادی  اسلحه از پادگان  دزدیده  بود با تفنگ ژ3  چند تیر هوایی شلیک کرد همه پا به فرار گذاشتند و رفتند که  رفتند  .  و...  تو بخوان حدیث مفصل از این مجمل .  هنگامی که برای تصرف زمین های ماشین سازی و شهر صنعتی مردم را  در خانه کد خدا جمع کردند همه آنانی که در آن جلسه بودند اگر زنده اند  شاهدند  و همه مرحومان آن زمان اظهار می داشتند  :  وقتی نمایده دولت با چند ژاندارم مسلح  مساله را مطرح کرد اولین کسی که مخالفت کرد و در خواست بهای زمین نمود آنچنان با سیلی ژاندارم نقش زمین شد که بقیه ماست ها را کیسه کردند همه امضا کردند بغیر از هفت هشت نفر . اوائل انقلاب  مساله زمین ها را از مرجع تقلیدم سوال  کردم  .سوال این بود:  زمینهایی بواسطه تقسیم اراضی بین کشاورزان تقسیم شده  در روستای ماهم اینگونه است . اما روحانی این روستا از هر زارع مبلغ صد تومان  جمع آوری کرده و از مالک  رضایت گرفته . البته برخی از زارعین حضوری هم با بردن هدایایی برای مالک  رضایت گرفته اند . اکنون دولت این زمینها را تصرف کرده و برای ساخت خانه در اختیار مردم قرار می دهد ( منظورم شهرک بهشتی و قسمت حدود سیلو و راه آهن  بود ) . آیا این کار اشکالی ندارد و کار روی این زمینها چگونه است  ؟  جواب مرجع تقلیدمدر آن موقع این بود (زمینها باقی بر ملک مالکین است و تصرف در آن جایز نیست )  که متاسفانه از آن مکاتبه  نگهداری نکردم . چون فقط برای دانستن سوال کرده بودم . روز جمعه  14/8/95خروجی شهر صنعتی به نظم آباد را همه خبر دارند  . بعضی می خندیدند . برخی مسخره می کردند . برخی علنا می گفتند این زمینها مال دولته  پولش را داده!!. بعضی هم قند تو دلشان آب می شد آنچنان که گویی همه دنیا را به آنان داده اند . آن زمانی که عام  محمود واحدی و برخی دیگر برای احقاق حق خود به دادگاه می رفتند و تلاش می کردند هیچ کس آنان را  حمایت نکرد .  حالا بالا تر آمده و فردا باز هم بالاتر و بالاتر خواهند آمد . همه شنیده اید زمینهای واکش را سند زده اند . همه افراد و اهالی روستا ی ما مانند سایر نقاط ایران و جهان  دارای عیوبی هستند هیچ کس نیست که معصوم باشد و همه از او راضی .  یقینا سوء استفاده ها و تعرض هایی به منابع ملی و حریم یکدیگر کرده اند  . اما چرا باید  اهالی روستا مانند لشگر به هزیمت رفته باشد ؟ هرگز نمی گویم که از خشونت و درگیری  استفاده شود . هر گز پیشنهاد نمی کنم مانند دیگر روستا ها با بیل و کلنگ و .. دسته جمعی وارد عمل شوند . که نه اهالی این روستا اهل این کارند و نه فایده ای دارد   . بلکه باید از راه قانونی عمل شود اما همه باید  با هم باشند . حمایت کنند شورای ده هیچ  واکنشی نشان نمی دهد ! . هم اکنون  افرادی هستند که وقتی می خواهند  پول وکیل برای پیگیری زمین های باغ نو را از آنا ن بگیرند نمی دهند و می گویند ما می خواهیم زمینمان را ساعی بخورد به شما چه !!! نمی توان بصورت انفرادی عمل کرد  . آن روز با یکی از مسئولان شهر داری در همان محل صحبت می کردم ایشان می گفت شما باید  از راه قانونی پیگری کنید . برایش توضیح دادم که مدت چهل سال است از راه قانونی داریم پیگیری می کنیم که پول زمین هایی را که جاده کمر بندی  از ما گرفته  دریافت کنیم متاسفانه تا کنون موفق نشده ایم ! آیا چهل سال کافی نیست ؟ حدود نظم آباد کاملا معلوم است در بنچاق و سند مالک سابق که دولت طبق همان حدود از مالک خریده و به کشاورزان فروخته . و اقساطش را از زارعین گرفته . یکی از حدودش جاده چقا بوده . در سند های کشاورزی  همه دیده اند مسیر خط لوله نفت که از موازات خیابان هپکو می گذشته و هنوز هم علامت هایش مشخص است جزء مستثنیات بوده . که می گویند پسر مالک سابق پولش را از دولت گرفته چون قاضی بوده . برای او آن منطقه جزء زمین های نظم آباد بوده . اما برای روستائیان مظلوم و محروم هیچگونه حق قائل نیستند .  چون سند زمین هایشان مشاع است  .  الان از آن همه چقدر مانده؟ فقط  مانده که خانه ها و باغهایی که صد ها سال از قدمت آن می گذرد را هم بگیرند . که حتما  با این گونه عملکرد هم ولایتی ها خواهند گرفت . و علی می ماند و حوضش .  

روستاي نظم آباد اراك...
ما را در سایت روستاي نظم آباد اراك دنبال می کنید

برچسب : حکایت ما و خدا,حکایت ما و آسیاتک,وبلاگ حکایت ما, نویسنده : anazmabad8 بازدید : 188 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 4:25